برای روزهای زجرِ اندر زجرِ اندر زجر
در دوره ای که حاکمان در هر سه عرصهی امنیت جسم و جان، سفره و معیشت، و شأن و کرامت چیزی جز زجر و رنج هر روزه و هر لحظه در بساط مردمان این سرزمین باقی نگذاشتهاند، به سهم کوچک خود تلاشی را آغاز کردم تا بتوان در شرایطی این زهر دمافزون را با کوششی جمعی به پادزهری بدل کرد. طی ده روز آتی آبی را که مینوشم تلخ خواهم کرد به نشانهی "روزگار تلختر از زهری" که از جمیع جهات برای همگان آفریدهاند. همچنان بر سر خواستههای سهگانهام (توقف اعدام معترضان، آزادی ۶ زندانی سیاسی-مدنی و توقف آزارهای اجبار حجاب) بر سر همان "مأموریت غیرممکن" خواهم ایستاد؛ باشد تا بعدترها به کوششی جمعی "ممكن" شود.
همچنان خواهم ماند ... همچنان خواهم راند ... دورها آواییست
فرهاد میثمی
بهمن ۱۴۰۱
زندان رجایی شهر
هر بار که تصاویر شما در آن دوران رنجوری را میبینم، دلم به درد میآید؛ چه بسیارند کشتگان که اندوهشان بر جان ماست، و چه بسیارند زندگانی که به رنجوری و تلخنوشی روزگار میگذرانند...
ReplyDelete