Friday, December 16, 2022

توقع پاسخ تماماً خشونت­پرهیز از مردمان تحت ستم و سرکوب، به­جاست یا نا­به­جا؟

نویسنده: اریکا چنووِث

مترجم: فرهاد میثمی 

(آبان ۱۴۰۱، زندان رجایی­شهر)

     متن حاضر ترجمه­ای است از صفحات ۷۸ تا ۸۰ کتابِ  «ایستادگی مدنی: آن­چه هرکس باید بداند.» نوشته­ی اریکا چنووِث (استاد حقوق بشر و امور بین­الملل در هاروارد)؛ منتشر شده در سال ۲۰۲۱. مترجم پس از ارائه­ی ترجمه­ی متن، به بررسی و نقد موجزی از آن نیز پرداخته است که در قالب قسمت دوم این نوشتار منتشر می­شود.

***

 آیا منصفانه است که از مردمانی ستم­کشیده توقع داشته باشیم در نبردِ متقابل­شان علیه سرکوب و ستم، صرفا ایستادگی مدنی را به‌کار گیرند؟ [که عاری از خشونت است]

        نه. گاندی [در ۱۹۴۶] در روزنامه­ی هاریجان نوشت: «با وجود این‌که خشونت­ورزی مشروع نیست، زمانی­که در دفاع از خود یا برای دفاع از بی­پناهان به­کار گرفته شود به­مراتب بهتر از تسلیمِ بزدلانه، و در حکم عملی شجاعانه است ... هرکسی بایستی این را درباره­ی خود قضاوت کند. کس دیگری نمی­تواند و حق ندارد که چنین کند.»] یقیناً نمی­تواند منصفانه باشد از مردمانی که با سرکوب و ستم مبارزه می­کنند بخواهیم مبارزه­شان را با استفاده از روش­هایی انجام دهند که توسط دیگران تعیین شده؛ حتی اگر ناظران دیگری معتقد باشند که روش­های خودِ آن مردمان نتایجی معکوس به­بار خواهد آورد.

همان­طور که ویلمِت براون (فعال حقوق زنان سیاه­پوست) نوشته است:

«تا زمانی­که حق تعیین سرنوشت، هم­پیمانانی قابل اعتماد و امکانات آزادسازی خود، از مردمان سیاه­پوست دریغ می­شود ما ناگزیریم که به­عنوان تنها قدرتی که داریم و به­عنوان تنها راه برای به­دست آوردن قدرتِ بیش­تر، به توان­مان در تخریب متوسل شویم. در چنین زمینه­ای، خشونتِ ما همواره در راستای دفاع از خود است، و مردمان سفید­پوستی که قدرت بیش­تری از ما دارند، و ما را علیه خشونت پند و اندرز می­دهند، خودشان را در این موقعیتِ توجیه­ناپذیر قرار می‌دهند که به ­خود اجازه دهند سلاح­های ما را برای ما برگزینند.»[۲] 

       با این­همه، در این عرصه مسائلی درباره­ی حقانیت اخلاقی [از یک سو] و نتیجه­بخشیِ سیاسی [از سوی دیگر] غالباً مورد اختلاف و موضوع کشاکش­اند. بسیاری از صاحب­نظرانِ ایستادگیِ مدنی، وارد کردنِ قضایای اخلاقی در تحلیل را به­کلّی کنار گذاشته و با تمرکز بر راهبردِ نتیجه­بخش (و نه بر اخلاقیات)، خود را از این بابت در موضع ندانم­گوی (لا اَدری) قرار می­دهند. دیگرانی نیز هستند که می­گویند درباره­ی این­که مواجهانِ با سرکوب و ستم برای مبارزه­شان چه روش­هایی باید اتخاذ کنند، «قضاوت» نمی­کنند. اما هم آن صاحب­نظران و هم این دیگران، کسانی در حاشیه­ی امرند. درون جنبش­ها، فعالان ممکن است بر سر این­که آیا «ایستادگی مدنی» ثمربخش و مناسب هست یا خیر و بر سر آن­که کدام مرجع، حق (یا اجازه­ی) تعیینِ تکلیف درباره­ی روش­های مورد استفاده را دارد، به­شدّت اختلاف داشته باشند. این مباحثاتِ داغ و پرحرارت غالباً موجب شکاف در جنبش­ها و سردرگمیِ آن­ها می­شود و به محدود شدنِ آن نوع فعالیت­هایی می­انجامد که ائتلاف­ها می­توانند بر آن توافق کنند.

         به­عنوان مثال، کریس راسدِیل که هم صاحب­نظر است و هم کنش­گر، جنبش ضدّنظامی‌گری بریتانیا را از جنگ­ جهانی اول به­این­سو مطالعه کرد. او دریافت که صلح­گرایانِ سفت­ و­ سخت، با کسانی که اَعمال خشونت­بار در دفاع از خود را منتفی نمی­دانسته­اند، تشریک مساعی نکرده­اند. آنان استدلال می­کردند که چنان شیوه­های خشنی، هم غیراخلاقی­اند و هم نتیجه­ی عکس به­بار می­آورند.[۳] در مقابلِ آن­ها، کسانی­که امکان چنان انتخاب­هایی را گشوده نگاه می­داشتند لزوماً خشونتِ نامحدود یا بی­مهار را تجویز یا تأیید نمی­کردند؛ اما استدلال می‌کردند که صلح­گرایان، و بیگانه­ها[یی که بیرون گود ایستاده­اند] حق ندارند دستور دهند که دیگران در ایستادنِ محکم جلوی خشونتِ بسیار شدیدترِ حریفان­شان، چه کنش­هایی را اجازه دارند که اختیار کنند؛ خصوصاً زمانی­که توانمندی و اقتدار آن حریفان در حقیقت برپایه­ی انحصارشان در عرصه­ی خشونت باشد. مباحثاتی از این قبیل اغلب خطوط گسلی را پدید می‌آورند که می­تواند کارکردن با یکدیگر و ادامه دادنِ مبارزه­ای در جریان را برای ائتلاف­ها سخت کند. خط گسل در­این­باره نیست که آیا کنشِ مستقیمِ ضدّنظامی­گری بایستی خشونت­پرهیز باشد یا نه؛ اکثریت با این موافقند که تا جایی­که مقدور است باید چنین باشد. درعوض، شکاف بر سر آن است که چه کسی حقّ دیکته­کردنِ آن کاری را دارد که شخصِ دیگری، زمانی­­که با حریفی بسیار قوی­تر و بالقوّه نامشروع مقابله می­کند، قرار است تصمیم به انجامِ آن بگیرد. این رشته مباحثات و دغدغه‌ها، نظرگاه یکی از نمادهای مجسّمِ ایستادگی مدنی - یعنی اِلا بِیکِر (Ella Baker) - را منعکس می­کند که در دهه­ی ۱۹۶۰ گفت، «مردمِ تحت سلطه­ای که زیر چکمه­ها پایمال شده­اند بایستی آن کسانی باشند که تصمیم بگیرند چه کنشی را می­خواهند اختیار کنند تا خود را از زیر یوغ سرکوب و ستم خلاص کنند.»[۴]

         آنان که جنبش­ها را مطالعه می­کنند بایستی فروتنی پیشه کنند و قضاوت را درباره­ی این‌که آیا روش­های جنبش­ها موجّهند یا نه، معلّق سازند - خصوصاً زمانی­که آن مشاهده­گران، [خود] در معرض آن انواع سرکوب و ستمی نیستند که جنبش در مبارزه با آن­هاست. همان­طور که فعال صلح­گرای پان­آفریقایی، بیل سودرلند بارها گفته، «کار ما این نیست­که به مردم بگوییم چگونه خود را آزاد کنند. کار ما این است ­که فشار چکمه­های حکومت­هایمان را از روی گردن آن­ها برداریم.»

       مهم­ترین کاری که ناظران بایستی انجام دهند این ­است­ که بیاموزند چگونه به­نحوی قابل اتکا، [با جنبش­ها] همبستگی نشان دهند، منابع و امکانات را در میان بگذارند، و فرصت­هایی را خلق کنند که بر­آن اساس، مردم بتوانند خود را آزاد سازند. به­جای پرسش از این­که چرا مردمی که درپی عدالتند، دارند به خشونت [هم] متوسل می­شوند و به­جای پرسیدنِ این­که آیا چنین کاری عاقلانه هست یا نه، افراد می­توانند از خودشان بپرسند که خود آن­ها چه شیوه­های بی‌خشونتی را می­توانند برای حمایت از مردمانی به­کار گیرند که در مقابلِ سرکوب و ستم، پی‌جویِ عدالت­اند.

 

  

یادداشت­ها:

[۱] - Gandhi؛ هاریجان. ۲۷ اکتبر ۱۹۴۶. (صفحات ۳۷۰-۳۶۹)

[۲] - Brown،Wilmette . ۱۹۸۴. زنان سیاه­پوست و جنبش صلح. بریستول: نشر فالینگ وال. (صفحات ۲۳-۲۲)

[۳] - Rossdale،Chris  . ۲۰۱۹. مقاومت دربرابر نظامی­گری: کنش مستقیم و سیاست براندازی. ادینبورگ: نشر دانشگاه ادینبورگ.

[۴] - Hoyte، Harry. ۳۰ ژوئن ۲۰۱۶. «اِلا بِیکِر و سیاست امید- درس­هایی از جنبش ایستادگی مدنی.» هافینگتون پست، 

https://www.huffpost.com/entry/ella-baker-and-the-politi_b_7702936

 

***

[قسمت دوم این نوشتار در قالب بررسی و نقدِ محتوای متن منتشر خواهد شد.]

No comments:

Post a Comment

فهرست مطالب

:برای دیدن هر یک از مطالب، روی آن کیلک کنید برای روزهای زجرِ اندر زجرِ اندر زجر نامه‌نگاری پروفسور مایکل نیگلر و فرهاد میثمی کشتارها را متوق...