Tuesday, December 20, 2022

        آیا آسیب­رسانی به اموال، "مقاومت مدنی" محسوب می­شود؟ (قسمت دوم)

 

      (توجه: این نوشتار،  قسمتِ دومِ متنی است که بخش اول آن پیش­تر منتشر شده است. به­سببِ ارتباطِ مطالبِ این دو قسمت، مطالعه­ی نیمه­ی اول آن به­عنوان پیش­نیازِ این متن پیشنهاد می­شود. قسمت اول را، می­توانید این­جا مطالعه کنید؛ زمان مورد نیاز برای مطالعه­: حدود ۶ دقیقه.)

*   *   *

      در قسمت قبلیِ این نوشتار با بخشی از نظرگاه اریکا چنووِث درباره­ی این­که آیا آسیب­رسانی به اموال، "ایستادگی مدنی" محسوب می­شود یا نه آشنا شدیم.  دیدیم که از این دیدگاه، "ایستادگی مدنی" صرفاً در بستر کلّیِ مبارزه­ی خشونت­پرهیز توسط مردمانی غیر­مسلّح معنا می­یابد. بررسی و ارزیابیِ مصادیق "خشونت"، معمولاً در ۳ حوزه صورت می­پذیرد: ۱- جسم(جان) ۲- اموال ۳- شأن(احترام). در هر حوزه، این امر بررسی می­شود که آیا آسیب­ها در حیطه­ی آن حوزه الزاماً مصداق خشونت محسوب می­شوند یا خیر. درصورت پاسخِ منفی، آیا کلّ آن حوزه اساساً به مصداق­یابیِ خشونت بی­ارتباط است، یا در آن حوزه، طیفی از اَعمال و آسیب­ها وجود دارد که بسته به نوع و شدت­شان ممکن است مصداق خشونت باشند یا نباشند. از نظر چنووِث، فقط آسیب­های وارده در حوزه­ی اول (جسم و جان) الزاماً مصداق خشونت محسوب می­شوند؛ از ­این ­رو، عملی که به آسیب جسمی یا جانی منجر شود، "ایستادگی مدنی" نیست. اما از همین نظرگاه، آسیب به دارایی­ها الزاماً مصداق خشونت محسوب نمی­شود بلکه این امر بستگی به­ شرایط دارد؛ در شرایطی می­تواند عملی خشونت­ورزانه باشد و در شرایطی خیر. از این منظر، مواردی از آسیب به اموال نظیر ریختن صندوق­های چای به دریا یا آتش زدنِ جمعیِ کارت­های آماده به خدمتِ نظامی (که در مثال­های قسمتِ اولِ این نوشتار خواندید) مصداق ایستادگی مدنی بودند؛ چون بدون ایجاد هیچ­گونه آسیب جسمی، و ضمناً دقیق و با­برنامه انجام شده و دارای پیامی روشن بوده­اند. اما مواردی نظیر شکستن شیشه­ی خودروهای عبوری یا آتش­زدن خانه­ها، مصادیق بارز نقض ایستادگی مدنی محسوب می­شوند. درباره­ی حوزه­ی سوم (احترام)، از نظر چنووِث قرار نیست که جنبش­ها لزوماً دارای ادبیاتی با رویکرد دوستانه، یا حتی محترمانه یا مؤدبانه باشند. لذا حوزه­ی احترام که دیگرانی خدشه به آن را جزء خشونت کلامی به حساب می­آورند، در این دیدگاه ربطی به تعیین مصادیق خشونت ندارد و بنابر­این موضوعیتی هم برای منافات با "ایستادگی مدنی" در آن نیست.[۱] 

      هدف از این نوشتارِ مختصر در درجه­ی اول، تأیید یا ردّ دیدگاه­ها نیست بلکه مقدمتاً طرح برخی دیدگاه­ها درکنار یکدیگر و تلاشی ابتدایی برای تولید پرسش­هایی است که اندکی به غنی­تر شدنِ خزانه­ی درک جمعی از مسأله کمک کند. در این راستا بد نیست مختصراً چند نظرگاه دیگر را نیز در این ­باره طرح کنیم:

      پرفسور مایکل نِیگلِر در کتاب "مبانی مبارزه­ی خشونت­پرهیز" (بخش پنجم)، شکستن شیشه­ها یا آتش­زدن مخازن زباله­ها را نیز در حکمِ تباهی و انحرافِ خشونت­پرهیزی می­داند و از نظر او، واضح است که حتی"یک­کمی" خشونت در قالب­های مذکور نیز جنبش خشونت­پرهیز را مبهم و دوپهلو می­سازد و بنابراین ضعیفش می­کند. از نظر او چنین اَعمالی پیامدهایی متضاد با اهداف جنبش خشونت­پرهیز دربر دارند؛ از ­این ­رو، مُنافیِ ایستادگی مدنی­اند. (برای آشناییِ بیش­تر می‌توانید کتاب مذکور را از این­جا دانلود کنید.)

      اما واضعِ اصطلاح "مقاومت مدنی"- مهاتما گاندی- در یادداشتی در روزنامه­ی هاریجان ذیل مفهوم"عدم­خشونت، فراتر از صِرفِ خودداری از کشتن است." که ۲۵ روز پس از ترور و جان باختنش منتشر شد، این­گونه به بحث ورود کرده است: «کسانی­که به خشونت معتقدند طبیعی است که آن­ را به­ کار گیرند، با این شعار که "دشمن خود را از پای درآورید و هنگامی که ضرورت ایجاب کند، آشکارا یا در خفا به او و اموالش آسیب برسانید."  اما باید بدانیم که نتیجه­ی این تفکر جز عمیق­تر کردن نفرت، تسرّی آن و بروز حس انتقام­جویی در هر دو طرف، چیز دیگری نیست. ... برخی نظریه­پردازانِ دیگر در کشور ما [هند]، نظریه­ای با این مضمون ارائه کرده­اند که: "هرگز نباید حریف خود را از پای درآوریم [-دچار آسیبِ بدنی کنیم یا بکُشیم-]، ولی می­توانیم اموالش را تخریب کنیم." نکته این­جاست­که وقتی ما سخن از "اموال او" به میان می‌آوریم مرتکب خطا شده­ایم، چرا­که آن­کس که او را حریف می­نامیم از خود هیچ مالی ندارد و آن مقداری که دارد را هم، ما ناگزیر از تأمینِ هزینه­هایش بوده­ایم.  بنابراین، آن­چه تخریب می­کنیم در حقیقت متعلّق به خودِ ماست ... پس آن­چه در دستِ اوست، جز امانتی از جانب ما نیست و در نهایت نیز هزینه­ی ویرانی­ها را خود باید بپردازیم و بی­گناهان را با پرداختِ مالیات­های کمرشکن و تحمّل عواقب آن وادار به این ­کار کنیم. بنابراین آن تلقّی از عدمِ­خشونت که صرفاً خودداری از کشتنِ دیگران را شامل شود [و خودداری از نابودیِ اموال را شامل نشود]، از دید من برتر از خشونت نیست...»[۲] او در ۱۹۱۹ در­پی بروز خشونت­هایی گسترده در هند، ضمن اعلام رنج عمیق خود از این بابت - "اگر دشنه‌ای بدن مرا پاره­پاره می­کرد کم­تر از این واقعه برای من دردناک بود." - در سخنرانی­اش در احمدآباد نیز آسیب­های جانی و مالی را به نحوی بسیار درهم­تنیده و هم­ردیف طرح کرده بود: "ما بناها را سوزاندیم و دست به اسلحه بردیم و اموال را غصب کردیم و قطارها را متوقف ساختیم و سیم­های برق را بریدیم و مردمی بی­گناه را خون ریختیم و منازل و اشخاص و دکان­ها را غارت کردیم."[۳]

    در عین­حال، در دوره­ی اقامت در آفریقای جنوبی، گاندی و هندیانی دیگر تذکره­هایی را که بایستی همواره به­عنوان مدارک شناساییِ هویتی و نیز اجازه­ی عبور­و­مرور همراهِ خود می­داشتند، در اعتراض به قوانین تبعض­آمیز و در قالبِ کنشی جمعی می­سوزاندند. این بسیار شبیه به سوزاندن کارت­های آماده به خدمتی است که چنووِث ضمنِ مثال­هایش درباره­ی "آسیب به اموال عمومی" آورده بود (چون کارت­های مذکور جزء اموال فدرال بودند) که البته خشونت­پرهیز و در زمره­ی ایستادگی مدنی هم بود. مطابق چنین تعریفی، این عملِ گاندی در­هر­حال از مصادیق آسیب به اموال عمومی محسوب می‌شود! بدین­ترتیب، به ­نظر می­رسد چنین قضاوت­هایی وابسته به آن است که اصطلاحی نظیر "آسیب به اموال" را تا چه حدّ جزیی یا گسترده تعریف کنیم. آتش ­زدن کارتی مقوایی(که بعید است موجب آسیبی جانی یا حتی مالی شود) کجا و آتش‌زدن ساختمان­ها یا خودروها (که احتمالِ زیادی از آسیب جانی را در کنار آسیب مالی ایجاد می­کند) کجا. طبیعی است که انتظار نداشته باشیم دو نمونه با این حدّ تفاوتِ ماهیتی، مورد ارزیابیِ یکسانی واقع شوند، فقط به این دلیل که آن­ها را در یک دسته با عنوان "آسیب به اموال"  قرار داده­ایم.

      اما درباره­ی حوزه­ی شأن و احترام (حوزه­ی سوم)، به­جاست که اشاره­ای هم به دیدگاهِ مارتین لوتر کینگ کنیم که سخنان توهین­آمیز را مایه­ی خدشه به خشونت­پرهیزی می­داند: "...[اگر] چنان ضعف از خود نشان دهیم که اگر کسی ما را مورد ضرب­و­شتم قرار داد ما نیز متقابلاً چنان کنیم، یا اگر کسی سخنی توهین­آمیز به ما گفت ما هم به او توهین کنیم، روح جنبش خود را تباه ساخته و برباد داده­ایم..."[۴] گاندی نیز توهین کلامی یا رفتاری را از مصادیق خشونت می­داند؛ (و در موضعی بسیار پیشرو برای زمانه­اش، حتی تبعیض، استثمار و بی­عدالتیِ ساختاری را نیز به­­هم­چنین.) از نظر او خشونتی که در کلمات زشت، قضاوت­های تند و سخت، بدخواهی، کینه­ورزی و بی­رحمی نهفته است دست­کمی از آسیب­های جسمی ندارد. او معتقد است ما فراموش می­کنیم که در تیره­روزیِ رنج­بار و مداوم مردم، در گرسنگی و استثماری که بر آن­ها تحمیل می­شود و در تحقیر و کشتنِ هر­روزه­ی عزّتِ ­نفس آنان چه خشونتِ عظیمی وجود دارد.[۵] برخی منتقدان، رویکردهایی اخلاق­مدار و نزدیک به رویکرد کینگ، گاندی و نیگلر را در مقایسه با رویکرد چنووِث، بیش از حدّ سخت‌گیرانه و در عرصه­ی عملِ امروزین، غیرقابل پیاده­سازی می­دانند. از سمتِ مقابل، صاحب­نظران دیگری متذکر می‌شوند که کافی است به پژوهش­هایی رجوع کنیم که نشان می­دهند چه درصد بالایی از درگیری­های منجر به آسیب­های جسمی و جانی، در ابتدا با توهین­های لفظیِ متقابل آغاز شده­اند.

      اجازه دهید قضاوت در این مقوله­ها را به زمانی موکول کنیم که نمونه­هایی بسیار بیش­تر و متنوع­تر از دیدگاه­های صاحب­نظران، پژوهشگران و کنشگرانِ این حوزه را در دسترس داشته باشیم که در قالب­هایی منسجم و به­نحوی مبسوط­تر طرح و تحلیل شده باشند. این سیاه­مشق­های خُرد را در این شرایطِ فقرِمنابع که در آن می­گذرانم نمی­توان جز بهانه­هایی کوچک تلقّی کرد که شاید صاحب­سخنانی را بر سر ذوق آوَرَد. امیدوارم کسانی از میان پژوهشگرانِ این حوزه و خصوصاً جوانانِ پرمایه­ی علاقمند، با استفاده از منابعی ارزنده و متنوع، مجموعه­ای از دیدگاه­های مختلف را در­این­­باره گرد­آورند، منظم کنند، مقایسه کنند، تحلیل کنند، نقد کنند و... . بسیار مشتاقم که روزی مقالات، کتاب­ها و سایر مفاد تولیدی­شان را ببینم، بخوانم و بیاموزم؛ امری که حتی صِرفِ تخیّلِ امروزین در­باره­ی آن، برایم بسیار روح­بخش است.

فرهاد میثمی

     آذر ۱۴۰۱                       

زندان رجایی­شهر

 

 

یادداشت­ها:

 

[1]-Chenoweth, Erica. 2021. "Civil Resistance: What Everyone Needs To Know."  New York: Oxford University Press. (Page 3)

[۲]- "مهاتما گاندی و مارتین ­لوتر کینگ: قدرت مبارزه­ی عاری از خشونت"، مری کینگ، ترجمه­ی شهرام نقش تبریزی، نشر نی. (صفحات ۲۲۵- ۲۲۴)

[۳]- "مهاتما گاندی"، وینسنت شیان، ترجمه­ی اسدالله مبشری، مؤسسه­ی مطبوعاتی عطایی. (صفحات ۱۹۵- ۱۹۳)

 [۴]- همان منبعِ یادداشتِ [۲]. (صفحه­ی ۳۰۷)

[۵]- "همه­ی مردم برادرند"، مهاتما گاندی، ترجمه­ی محمود تفضّلی، انتشارات امیرکبیر. (صفحه­ی ۷۳)

No comments:

Post a Comment

فهرست مطالب

:برای دیدن هر یک از مطالب، روی آن کیلک کنید برای روزهای زجرِ اندر زجرِ اندر زجر نامه‌نگاری پروفسور مایکل نیگلر و فرهاد میثمی کشتارها را متوق...