اعتراضات مردمی و دوران فاصلهگذاریهای کرونایی
گروه هدف: دانشجویان و علاقمندان جنبشهای اجتماعی
زمان لازم برای مطالعه: ۱۷ دقیقه
اریکا چِنووِث، استاد حقوق بشر دانشگاه هاروارد طی مقالهای در "جورنال آو دموکراسی" با عنوان «آیندهی مقاومت خشونتپرهیز» که در ژوئن ۲۰۲۰ نوشته شده، مطالب مهمی را با علاقمندان جنبشهای اجتماعی در میان میگذارد. مقاله شامل ۵بخش اصلی است. او در مقدمه طرح میکند که چگونه همهگیری کرونا از ابتدای ۲۰۲۰ مردم را مجبور به دست کشیدن از تظاهرات عمومی کرده و از سوی دیگر، بسیاری از حکومتها با استفاده از این وقفهی ناگهانی، تحمیل سیاستهای خود را - از تعلیق آزادی بیان گرفته تا احکام قضایی ناروا - تشدید کردهاند. با وجود وقوع یا تداوم برخی جنبشها در این دوره، همهگیری کرونا در مجموع موجب "افول" و وقفه در جنبشهای اجتماعی شده است. اما این وقفه را میتوان عدویی سببِ خیر تلقی کرد اگر بتواند موجب تأملی درونی در جنبشها و عطف توجه به ساختن روابط و ائتلافهای اصیل و پایدار، سازماندهی از پایین، تعیین راهبرد و برنامهریزی با تأكيد بر ساختن "نهادهای جایگزین" و تقویت "آموزش" شود.
بخش ۱ مقاله، نتایج مطالعهی تطبیقیِ ۶۲۸ کارزار مردمیِ حداکثریخواه (در محدودهی سالهای ۱۹۰۰ تا ۲۰۱۹) را ارائه میدهد. (کارزارهای "حداکثریخواه" کارزارهایی هستند که هدف آنها تغییر حاکمان، نظامها و یا اخذ استقلال در برابر استعمارگران یا اشغالگران است.) این مطالعه نشان میدهد که جنبشهای خشونتپرهیز، بیش از نیمی از کل این جنبشها را شامل میشدهاند. همچنین نشان میدهد که با گذشت زمان، اقبال به مقاومتهای مدنی خشونتپرهیز بهنحو چشمگیری گسترش یافته است. گرچه مقاومت خشونتپرهیز هنوز بهطور عام درک یا پذیرفته نشده، هر چه میگذرد مردمان بیشتری به این نتیجه میرسند که این نوع کنش، روشی مشروع و موفق برای ایجاد تغییر است. نتایج فاجعهبار جنگهای داخلی و درگیریهای مسلحانه بیش از گذشته عیان شده و در مقابل، روی آوردن به روشهای واقعگرایانهی جایگزین، شدنیتر به نظر میرسد. گسترش فناوریهای جدیدِ اطلاعات نیز با افزایش آگاهیهای عمومیِ مربوطه، در مجموع به این سیر کمک مؤثری کرده است.
بخش ۲ مقاله، نتایج بررسی ۵۶۵ کارزار حداکثریخواه طی همان بازهی زمانی را ارائه میکند. این بار موضوعِ مورد مطالعه، "موفقیت" جنبشهاست. این بخش از مطالعه مشخص میکند که میزان موفقیت جنبشهای خشونتپرهیز در تحقق اهدافِ کوتاهبُرد و حداکثری، دو برابرِ کارزارهای خشونتآمیز بوده است (۵۱ درصد در برابر ۲۶ درصد). اگر اهداف و نتایجِ بُردِ بلند (نظیر پایداری دموکراسیهای حاصله یا کیفیت زندگی بعدی) هم در محاسبات وارد شود، برجستگی موفقیت جنبشهای خشونتپرهیز باز هم بیشتر میشود؛ چرا که جنبشهای خشونتورز در این مرحله حتی با نسبتی بیش از مرحلهی قبل به "شکست"هایی تلخ منتهی میشوند.
نکتهی اصلی اینجاست که بر خلاف باور عموم، اینطور نبوده که پیروزی کارزارهای مسالمتآمیز صرفاً در برابر حکومتهایی شکل گرفته باشد که ضعیف یا بیعرضه بوده و یا تمایلی به اِعمال خشونتِ گسترده نداشته باشند. اتفاقاً در برابر حکومتهای خشن، احتمال موفقیت کارزارهای خشونتپرهیز خیلی بالاتر از مبارزات خشونتبار بوده است. نخبگان اقتصادی و صاحبان مشاغل، انجمنهای صنفی و اتحادیههای کارگری، فرهنگیان و دانشگاهیان و ... در پاسخ به فشارهای مردمی با این نوع جنبشها همکاری میکنند و هرچه جنبش بزرگتر و فراگیرتر باشد، قدرت آن بیشتر و احتمال برملاشدن عیبهایی که پایههای رژیم را سست میکنند افزونتر است. جنبشهای مسالمتآمیز به شیوههایی میتوانند بخشهایی از مردم را با خود همراه کنند که برای گروههای مسلح ممکن نیست. بنابراین، این دیدگاه رایج که این اقدام خشونتبار است که راه حلّی قوی و مؤثر است، از اساس اشتباه است.
اما بخش ۲ با ذکر این واقعیت پایان مییابد که از سال ۲۰۱۰ به این سو، میزان موفقیت هر دو نوع جنبشِ خشونتپرهیز و خشونتآمیز کاهش یافته است (و از ۲۰۱۰ تا کنون موفقیت اولی به ۳۴ درصد و دومی به فقط ۸ درصد رسیده). چرا این افول در میزان موفقیت جنبشها رخ داده؟ بخشهای ۳ و ۴ مقاله بهترتیب به ریشهیابی این امر از دو سوی مختلف میپردازند: سوی حکومت (بخش ۳) و سوی جنبش (بخش ۴).
بخش ۳ به تکنیکهای زیرکانهای اشاره میکند که حکومتها در مواجهه با جنبشهای اجتماعی آموختهاند و بهکار میگیرند. آنها اینک بیش از پیش به حمایت گروههای خاصی از رأیدهندگان اتکا میکنند؛ مخالفان را زندانی میکنند؛ مردم را از دشمنان خارجی و توطئهها میترسانند، و حمایت کشورهایی قدرتمند را به دست میآورند. آنها همچنین برای ایجاد تفرقه درون جنبشها نیز تلاش میکنند. حکومتهای هوشمندتر دریافتهاند که نباید جنبشهای اجتماعی را دستکم بگیرند و باید فعالانه دربارهی دینامیسم آنها مطالعه کنند و بیاموزند. به این ترتیب ضمن تأسیس پژوهشکدههای علمیِ متعدد در این زمینه، تلاش میکنند با درک جامعهشناسی جنبشها، یک گام جلوتر از آنها قرار گیرند و ضدتاکتیکهای پیشگیرانهی خود را بهموقع توسعه دهند. مهمتر از همه اینکه، سعی میکنند به هر ترتیبِ ممکن - حتی اگر لازم باشد از طریق نیروهای نفوذی - بخشهایی از جنبشِ مسالمتآمیز را تحریک به استفاده از خشونت کنند؛ آن هم پیش از آن که گسترده شدنِ پایگاه اجتماعیِ جنبش، بقای قدرتش را تضمین کند. چرا؟ زیرا بروز خشونتِ جدّی از سوی جنبشِ خشونتپرهیز معمولاً موجب ریزش وسیع در نیروهای حامی جنبش میشود؛ ضمن آن که بهانهی سرکوب شدیدتر را هم فراهم و سیاست مشت آهنین را موجّه و مشروعنما میسازد. [ از این رو، ترویج ایدهی "دفاع مشروع" در لایههایی از جنبش - یعنی ایدهای که مقابله بهمثلِ خشونتبارِ معترضان در پاسخ به خشونت عُمّال حکومتی را روا و مصداق دفاع از خود میداند - حتی مایهی انبساط خاطر چنین حکومتهایی نیز میشود.] هراس واقعی آنها از جنبشی انبوه، سرسخت، متحمّل و بهصورتی جدّی مقیّد به خشونتپرهیزی است که سرکوبگریِ نامشروع و شکستناپذیریِ دروغینشان را عیان میکند.
حکومتهای روسیه، بلاروس، ترکیه، ایران، ونزوئلا و سوریه نشان دادهاند که توانایی خاصی در پسزدن چالشهای مردمی یافتهاند. نویسندهی مقاله معتقد است که میتوان بر این تکنیکها فائق آمد [ ؛ من هم با ایشان موافقم!]. لازمهاش آن است که جنبشها شناخت دقیقی از این تکنیکهای حکومتی بیابند و از افتادن در تلههای تاکتیکیِ آنها احتراز کنند. البته که موفقیت جنبشها اساساً به توانمندیهای درونی خودشان بستگی دارد که در جلب مشارکت انبوه مردم، جلب همکاری نخبگان اقتصادی و رویگردان کردن روزافزون نیروهای امنیتی از حکومت بروز مییابد. سالوسِ حکومتها در این میان، عاملی ایذایی و فرعی است.
بخش ۴ مقاله، تغییراتی را در ماهیت و ساختار خودِ جنبشها میجوید که موجب اشکالاتی شده که موفقیتشان را نسبت به گذشته کاهش داده است. نمونههایی از این اشکالات عبارتند از: ۱ـ تأکید بیش از حد بر تجمعات و تظاهرات و غفلت از سایر تاکتیکهای مؤثر نظیر اعتصابات، نافرمانی و تحریمهای مدنی؛ ۲ـ زیاده دیجیتالی و مجازی شدن و وانهادن عرصهی عملِ واقعی و میدانی؛۳ـ افزایش سهلانگاری و پذیرش نسبت به عضویت گرایشهای موافقِ خشونت در جنبشهای خشونتپرهیز و ... .
سازمان مؤثر یک جنبش باید بتواند برنامه بریزد، اهداف مشترک و مرحلهای ترسیم کند، مذاکره کند، بر دستاوردها و پیروزیهای مراحل قبلی تکیه کند و ... تا بتواند قدرت نظامِ مستقر را به چالش بکشد. چنین امر خطیری از مجموعه افراد اتُمیزه و پراکندهای در فضای مجازی که هر یک صرفاً از پشت مونیتور خود غُر بزنند برنخواهد آمد.
بخش آخر مقاله (بخش ۵) شامل ارائهی راهکارهایی برای افزایش موفقیت جنبشهاست. برخی از راهکارهای پیشنهادی عبارتند از:۱ـ تشکیل شبکههای همیاری و حمایت از کنشگران جنبشها (به لحاظ شغلی، لوازم و مالی) و خانوادههای زندانیان؛ ۲ـ حمایت از اقشار آسیبپذیری که به سبب اثرات نامتوازن همهگیری کرونا، آسیب بیشتری دیدهاند و افزایش اطلاعرسانی و آگاهی دربارهی مشکلات این اقشار (از طریق همان شبکههای همیاری)؛ ۳ـ تقویت استفاده از نافرمانی مدنی و اعتصاباتِ مشاغل کلیدی بهجای تأکید صرف بر تظاهرات؛ ۴ـ تشکیل "نهادهای جایگزین" [ ـ یعنی جایگزینِ نهادهای حکومتی ـ ] که گاندی نام آن را "برنامهی سازنده" گذاشته بود و آن را همراه با "نافرمانی مدنی"، دو ستون اصلی برنامهی جنبش خشونتپرهیز و دارای اهمیتی برابر با هممیدانست. "نهادهای جایگزین" تدریجاً و بهصورتی فزاینده، انجام کارویژههای بخشهایی از نهادهای حکومتی را در بطن جامعه در دست خود میگیرند؛ منتها با معیارها و ارزشهای جامعه و جنبش (و نه حکومت). [واتسلاف هاول نیز در "قدرت بیقدرتان" مفهوم "حیات مستقل اجتماعی" را به کار میبَرَد. این حیاتِ مستقل (از حکومت) باید به ایجاد "ساختارهای موازی" منجر شود از قبیل فرهنگ موازی، شبکهی اطلاعرسانی موازی، اتحادیههای صنفی موازی، خیریههای موازی و حتی نظریههای موازی، امور خارجهی موازی و ... (این «موازی»ها، یعنی موازی با نهادهای حکومتی یا حکومتساخته). ساختارهای موازی در نهایت در تعامل با یکدیگر ، "دولتشهر موازی" را پدید میآورند. طرح هاول، بسطی فکورانه از ایدهی گاندی به نظر میرسد.
اینجاست که اهمیت ایستادگی بر نهادهای مستقلی چون "کانون صنفی معلمان" به موازات نهاد حکومتساختهی "خانهی معلم" یا اتحادیههای مستقل کارگری به موازات "خانهی کارگرِ" حکومتساخته یا جمعیت امام علی (خیریهی مستقل) به موازات نهادهای حاکمیتی خیریه و ... عیان میشود. نیز روشن میشود که چرا حاکمیت با تمام قوا کمر به سرکوب و قلع و قمع این نهادهای مستقل میبندد.]
جنبشهایی که پیش از وقوع بسیج مردمی، به ساختنِ نهادهای جایگزین و به هدفگذاری، برنامهریزی، آموزش، ائتلاف و عمل در غالب آنها پرداخته باشند، احتمال موفقیت بالاتر و دستاوردهای پایدارتری دارند (مثل هند، لهستان، آفریقای جنوبی و ...) تا آنهایی که پیش از رسیدن به راهبرد یا برنامهای سازنده، اول به خیابانها میریزند.
[ افراد طی فعالیت در این نهادها، در هر حوزهای سر و شکل میدهند به اینکه "چه میخواهند" و چگونه باید برای دستیابی به آن بهصورت جمعی پیش بروند. تمرینِ این امر، توسعهی دانش و توانمندیهای مربوطه و جا افتادن آن در حوزههای مختلف موجب میشود در زمان وقوع بسیج عمومی نیز از برآیند آنها، یک جنبش سازنده که میتواند بداند "چه میخواهد" شکل بگیرد، نه یک شورش صرفاً نفی کننده و ویرانگر که فقط میداند "چه نمیخواهد"!]
در بخش ۵ نمونههایی از خلاقیت جنبشها برای رعایت فاصلهگذاری در تجمعات اعتراضی نیز ذکر شده است (نظیر تظاهرات ۱۲۰۰ نفر از مخالفان نتانیاهو در اسرائیل با حفظ فاصلهی اجتماعی).
از نظر نویسندهی مقاله، شرایط وقفهی کرونایی، گروهی از کنشگران را که مدام از یک تجمع اعتراضی به تجمع بعدی میرفتهاند به مکثی واداشته که بسیار به آن نیاز داشتهاند. آنها باید از این فرصت برای پیریزی راهبردهای مهم و بلندنظرانهای نظیر آن "برنامهی سازنده"ی گاندی [یا "حیات مستقل اجتماعی" و "ساختارهای موازی" هاول] و تشکیل شبکههای حمایتی و همیاری، ساختن ائتلافهای اصیل و پایدار و تشکیل واحدهای آموزش استفاده کنند؛ اگرچه این امورِ زیرساختی و اساسی، چندان مثل تظاهرات خیابانی به چشم رسانهها نیاید - که نمیآید، اما این امور نقش مهمی در موفقیت جنبشهای پیشین داشتهاند و در آینده نیز خواهند داشت.
این مقاله البته از منظر اخلاقی به بحث خشونتپرهیزی یا خشونتورزی در جنبشها ورود نکرده و صرفاً از منظری توصیفی، آماری و موفقیتمحور به آنها پرداخته است. معتقدم اضافه شدن اهمیت اخلاقی "خشونتپرهیزی" به این محاسبات امری بنیادی است؛ اما مقاله با همین رویکردی که دارد نیز حاوی نکات بدیع و ارزشمند عدیده است (دستکم برای شخص اینجانب که چنین بوده است). نکتهی مهم آخر آنکه در این مقاله، فقط جنبشهای حداکثریخواه (خواهان تغییر حکومت یا استقلال) در محاسباتِ آماری لحاظ شدهاند. معتقدم اگر جنبشهای تحولخواه با مطالبات مهم اما غیرحداکثری ـ مثل جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا به رهبری مارتین لوتر کینگ و نظایر آن، جنبشهای حقوق زنان، محیط زیستی و ... ـ نیز در محاسبات لحاظ میشدند، بر نسبتِ موفقیتهای جنبشهای خشونتپرهیز باز هم بیش از اینها افزوده میشد.
متن کامل خود مقاله با ترجمهی آیدین رشیدی در شمارهی ۶۸ ماهنامهی "اندیشه پویا" را میتوانید اینجا بخوانید (زمان لازم برای مطالعه: ۴۶ دقیقه). بحث جمعی با دوستان علاقمند دربارهی محتوای آن میتواند بر غنای برداشت از متن بیافزاید (به شرط آن که در میانهی بحثها، خشونتپرهیزی فراموش نشود!).
فرهاد میثمی
آبان ۱۴۰۰
بند ۴ زندان رجاییشهر
No comments:
Post a Comment