- برای روزهای زجرِ اندر زجرِ اندر زجر
- نامهنگاری پروفسور مایکل نیگلر و فرهاد میثمی
- کشتارها را متوقف کنید!
- آیا آسیبرسانی به اموال، "مقاومت مدنی" محسوب میشود؟ (قسمت دوم)
- آیا آسیبرسانی به اموال، "مقاومت مدنی" محسوب میشود؟
- توقع پاسخ تماماً خشونتپرهیز از مردمان تحت ستم و سرکوب، بهجاست یا نابهجا؟
- دانلود کتاب "مبانی مبارزهی خشونتپرهیز"
- شاید برای فردا (مقدمهی مترجم کتاب "مبانی مبارزهی خشونتپرهیز"
بندنوشت: برخی نوشتههای فرهاد میثمی
Friday, February 10, 2023
فهرست مطالب
Wednesday, February 8, 2023
برای روزهای زجرِ اندر زجرِ اندر زجر
برای روزهای زجرِ اندر زجرِ اندر زجر
در دوره ای که حاکمان در هر سه عرصهی امنیت جسم و جان، سفره و معیشت، و شأن و کرامت چیزی جز زجر و رنج هر روزه و هر لحظه در بساط مردمان این سرزمین باقی نگذاشتهاند، به سهم کوچک خود تلاشی را آغاز کردم تا بتوان در شرایطی این زهر دمافزون را با کوششی جمعی به پادزهری بدل کرد. طی ده روز آتی آبی را که مینوشم تلخ خواهم کرد به نشانهی "روزگار تلختر از زهری" که از جمیع جهات برای همگان آفریدهاند. همچنان بر سر خواستههای سهگانهام (توقف اعدام معترضان، آزادی ۶ زندانی سیاسی-مدنی و توقف آزارهای اجبار حجاب) بر سر همان "مأموریت غیرممکن" خواهم ایستاد؛ باشد تا بعدترها به کوششی جمعی "ممكن" شود.
همچنان خواهم ماند ... همچنان خواهم راند ... دورها آواییست
فرهاد میثمی
بهمن ۱۴۰۱
زندان رجایی شهر
Thursday, February 2, 2023
نامهنگاری پروفسور مایکل نیگلر و فرهاد میثمی
مایکل نِیگلِر یکی از معتبرترین دانشوران، کنشگران و مدافعان مبارزهی خشونتپرهیز در سطح جهانی است. او استاد ممتاز ادبیات کلاسیک و تطبیقی در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی بوده و یکی از کتابهای او با عنوان «در جستوجوی آیندهای خشونتپرهیز» جایزهی کتاب آمریکا در سال ۲۰۰۲ را دریافت کرده است. امسال همزمان با روز جهانی خشونتپرهیزی، برگردان فارسی کتابی از او با عنوان «مبانی مبارزهی خشونتپرهیز» از زندان رجاییشهر ایران منتشر شد. نِیگلِر اخیرا در پیامی به یکی از «زندانیان وجدان» در زندان رجاییشهر -فرهاد میثمی- گفتوگویی کوتاه را در عین دغدغهمندی، در تلاش برای روشنگری بیشتر و نیز برای یافتن راهکاری دربارهی کنش اجتناب از غذای او شکل داده است. متن پیام او و پاسخ فرهاد میثمی به آن بدین شرح است:
نامهی پروفسور مایکل نِیگلِر به فرهاد میثمی
فرهاد عزیز،
پیش از هر چیز سلام به شما در این روزهای تعطیلات در غرب.
من شهامت شما را تحسین میکنم. در حال تفکر هستم که چه پیشنهادی در مورد امساک در غذای شما (که به آن اعتصاب غذای نسبی نیز میگویند) میتوانم بدهم. گاندی در طول دوران فعالیت خود، تقریبا۱۲ بار دست به اعتصاب غذای شدید زد، و البته اینگونه نبود که در تمام موارد به خواستههای خود دست یابد. او اینجا و آنجا قواعد را به ما گفته است. اجتناب از غذا باید آخرین مأمن باشد، زمانی کهشما تمامی راههای دیگر، از جمله مقاومت خشونتپرهیز را برای تکان دادن حریف آزمودهاید. حدس میزنم که شما این قاعده را رعایت کردهاید. او همچنین میگوید که باید امکانِ اینکه حریف بهخواستههای ما پاسخ دهد محتمل باشد، در غیر این صورت اعتصاب به شکلی از خودکشی تبدیل میگردد. آیا آنها پاسخ خواهند داد؟
آیا اگر شما به نوشتن ادامه دهید اثرگذاری بیشتری نخواهید داشت؟
لطفا فراموش نکنید که شما هنوز سهم بزرگی دارید که میتوانید به انجام برسانید، بنابراین از شما خواهش میکنم مراقب سلامت خود باشید. ما به شما نیاز داریم.
آیا هیچ راهی وجود دارد که ما از بیرون به مقامات مربوطه فشار وارد کنیم؟
با احترام عمیق،
مایکل نِیگلِر
[۲۵ دسامبر ۲۰۲۲]
******
پاسخ فرهاد میثمی به نامهی پروفسور مایکل نِیگلِر
پروفسور نِیگلِر گرامی،
درود بر شما. شنیدن پیامتان برایم مایهی افتخار شد. با شما موافقم که قرار نیست در تمام موارد به تمام خواستههای خود دست یابیم؛ این نه فقط دربارهی یک کنش ایستادگیِ سخت، بلکه حتی دربارهی یک مذاکرهی ساده نیز صادق است. رسیدن به بخشی از خواستههای این کنش را امکانپذیر میپندارم؛ اگر آن را نه به صورت یک کنش منفرد برای رسیدن به یک هدفِ تکافتاده، بلکه بهصورتی کلگرایانهتر ببینیم. من با حداکثر توان مراقب سلامتیام خواهم بود. مطمئن باشید که من زندگی را بسیار دوست میدارم، البته نه اساسا برای نوشتن و یا اثرگذاری به هر نحو دیگر، که برای آموختن. بهسبب مجموعهی بیاطلاعیهایم، نمیتوانم بدانم شما چطور میتوانید به مقامات ما فشار وارد کنید؛ تصور میکنم هرچه بخواهم بگویم برای شما بدیهی است. از دوستی تقاضا کردهام کتاب «درجستوجوی آیندهای خشونتپرهیز» شما را برایم بفرستد. پیشاپیش از تصور اینکه بسیار از آن خواهم آموخت، و احتمالا نقدهایی هم به آن خواهم داشت، خوشحالم.
از صمیم قلب قدردان لطف شما هستم
فرهاد میثمی
۱۰ دی ۱۴۰۱
ایران، زندان رجاییشهر
Sunday, January 8, 2023
«کشتارها را متوقف کنید!»
آقای رضا خندان در یکم دیماه ۱۴۰۱، نامهای از فرهاد میثمی و نیز توضیحاتی دربارهی وضعیت او منتشر کرد که در ادامه ذکر میگردد. برای شنیدن فایل صوتی پیام فرهاد میثمی با صدایِ خود او، اینجا کلیک کنید.
فرهاد میثمی که پیش از این با انتشار نامهای با عنوان "برای این آخرین کنش"، کنشی سهگانه را از داخل زندان آغاز کرده بود (شامل اجتناب از غذا, تولید متن, راهپیمودنهای طولانی), اینک در تداوم خواستههای همان کنش، ضمن اعتراض به اعدامهای اخیر و مطالبهی توقفشان و نیز اعتراض به بازداشتهای گسترده، در پیامی نام تعدادی از زندانیان سیاسی- مدنی را که خواستار آزادیشان شده اعلام کرده است. گفتنی است که وزن او اینک مطابق گزارش رسمی بهداری زندان به ۵۲ کیلو گرم رسیده و با این وجود اعتصاب غذای خود را تشدید هم کرده است. مسئولان زندان رجایی شهر در شامگاه ۲۸ آذر او را به بند نگهداری زندانیان خطرناک منتقل کردهاند که به دلیل مقاومت به هنگام انتقال، با ضرب و شتم شدید همراه بوده است.
متن این پیام به شرح زیر است:
***
خطابم به حاکمیت چنین است:
کشتارها را متوقف کنید! چه در قالب سرکوب خیابانی باشد و چه با ظاهرِ قضایی (اعدام) که برای گرفتن "زهر چشم" به کارش میبرید و نه حتی برای اجرای آن عدالتنمایِ کاذب و ادعاییتان. بازداشتها و احکام فلهایِ زندانتان نیز از همین قماشاند. در تداوم اعتراض به این مظالم فاجعه بار و سرکوب جامعهی مدنی، این کنشگر کوچک همچنان بر مسیر وظیفه خویش تا انتها طی طریق خواهد کرد. خواست آزادی تَنی چند از زندانیان سیاسی - مدنی را بدین شرح اعلام میدارم: محمد حبیبی (معلم)، ناهید شیربیشه (از مادران دادخواه)، رضا شهابی (کارگران اتوبوسرانی)، بهاره هدایت (دانشجوی ارشد)، مصطفی نیلی (وکیل دادگستری) و نیلوفر حامدی (خبرنگار).
عرضم خطاب به مردمان سرزمینم در نهایت شرمساری، چنین است که:
ایکاش توش و توان درخواست آزادی همگان در میان بود، اما همین تعداد محدود نیز بسیار فراتر از ظرفیتهای این کنشگر کوچک است که خودش نیم نفر هم محسوب نمیشود. میدانم که در شرایط دستگیریهای پرحجم و انباشتن زندانها توسط حاکمیت، تحقق مطالبهی آزادی زندانیان در اثر کنشی فردی عملا در حکم "ماموریت غیرممکن" است؛ اما آنچه در این مقطع از این فرزند خُردِ ایران برمیآید، تلاش و ایستادگی تا آخرین نفس به عنوان پیشنیازِ تحقق این آزادیها، ضمن دوری از هیجانات در عین حفظ عقلانیت در پرتو مبارزهای تمامعیار و خشونتپرهیز است. اجتنابم از صَرفِ غذا با چشم امید به آن ادامه خواهد یافت که بعدترها، ایستادگی فراگیرِ گروههای جامعه مدنی در اینباره بتواند نه فقط به آزادی این چند نفر، که به آزادی تعداد بسیار بیشتری از فرزندان ایران بیانجامد.
فرهاد میثمی
دی ۱۴۰۱
زندان رجاییشه
Tuesday, December 20, 2022
آیا آسیبرسانی به اموال، "مقاومت مدنی" محسوب میشود؟ (قسمت دوم)
(توجه: این نوشتار، قسمتِ دومِ متنی است که بخش اول آن پیشتر منتشر شده است. بهسببِ ارتباطِ مطالبِ این دو قسمت، مطالعهی نیمهی اول آن بهعنوان پیشنیازِ این متن پیشنهاد میشود. قسمت اول را، میتوانید اینجا مطالعه کنید؛ زمان مورد نیاز برای مطالعه: حدود ۶ دقیقه.)
* * *
در قسمت قبلیِ این نوشتار با بخشی از نظرگاه اریکا چنووِث دربارهی اینکه آیا آسیبرسانی به اموال، "ایستادگی مدنی" محسوب میشود یا نه آشنا شدیم. دیدیم که از این دیدگاه، "ایستادگی مدنی" صرفاً در بستر کلّیِ مبارزهی خشونتپرهیز توسط مردمانی غیرمسلّح معنا مییابد. بررسی و ارزیابیِ مصادیق "خشونت"، معمولاً در ۳ حوزه صورت میپذیرد: ۱- جسم(جان) ۲- اموال ۳- شأن(احترام). در هر حوزه، این امر بررسی میشود که آیا آسیبها در حیطهی آن حوزه الزاماً مصداق خشونت محسوب میشوند یا خیر. درصورت پاسخِ منفی، آیا کلّ آن حوزه اساساً به مصداقیابیِ خشونت بیارتباط است، یا در آن حوزه، طیفی از اَعمال و آسیبها وجود دارد که بسته به نوع و شدتشان ممکن است مصداق خشونت باشند یا نباشند. از نظر چنووِث، فقط آسیبهای وارده در حوزهی اول (جسم و جان) الزاماً مصداق خشونت محسوب میشوند؛ از این رو، عملی که به آسیب جسمی یا جانی منجر شود، "ایستادگی مدنی" نیست. اما از همین نظرگاه، آسیب به داراییها الزاماً مصداق خشونت محسوب نمیشود بلکه این امر بستگی به شرایط دارد؛ در شرایطی میتواند عملی خشونتورزانه باشد و در شرایطی خیر. از این منظر، مواردی از آسیب به اموال نظیر ریختن صندوقهای چای به دریا یا آتش زدنِ جمعیِ کارتهای آماده به خدمتِ نظامی (که در مثالهای قسمتِ اولِ این نوشتار خواندید) مصداق ایستادگی مدنی بودند؛ چون بدون ایجاد هیچگونه آسیب جسمی، و ضمناً دقیق و بابرنامه انجام شده و دارای پیامی روشن بودهاند. اما مواردی نظیر شکستن شیشهی خودروهای عبوری یا آتشزدن خانهها، مصادیق بارز نقض ایستادگی مدنی محسوب میشوند. دربارهی حوزهی سوم (احترام)، از نظر چنووِث قرار نیست که جنبشها لزوماً دارای ادبیاتی با رویکرد دوستانه، یا حتی محترمانه یا مؤدبانه باشند. لذا حوزهی احترام که دیگرانی خدشه به آن را جزء خشونت کلامی به حساب میآورند، در این دیدگاه ربطی به تعیین مصادیق خشونت ندارد و بنابراین موضوعیتی هم برای منافات با "ایستادگی مدنی" در آن نیست.[۱]
هدف از این نوشتارِ مختصر در درجهی اول، تأیید یا ردّ دیدگاهها نیست بلکه مقدمتاً طرح برخی دیدگاهها درکنار یکدیگر و تلاشی ابتدایی برای تولید پرسشهایی است که اندکی به غنیتر شدنِ خزانهی درک جمعی از مسأله کمک کند. در این راستا بد نیست مختصراً چند نظرگاه دیگر را نیز در این باره طرح کنیم:
پرفسور مایکل نِیگلِر در کتاب "مبانی مبارزهی خشونتپرهیز" (بخش پنجم)، شکستن شیشهها یا آتشزدن مخازن زبالهها را نیز در حکمِ تباهی و انحرافِ خشونتپرهیزی میداند و از نظر او، واضح است که حتی"یککمی" خشونت در قالبهای مذکور نیز جنبش خشونتپرهیز را مبهم و دوپهلو میسازد و بنابراین ضعیفش میکند. از نظر او چنین اَعمالی پیامدهایی متضاد با اهداف جنبش خشونتپرهیز دربر دارند؛ از این رو، مُنافیِ ایستادگی مدنیاند. (برای آشناییِ بیشتر میتوانید کتاب مذکور را از اینجا دانلود کنید.)
اما واضعِ اصطلاح "مقاومت مدنی"- مهاتما گاندی- در یادداشتی در روزنامهی هاریجان ذیل مفهوم"عدمخشونت، فراتر از صِرفِ خودداری از کشتن است." که ۲۵ روز پس از ترور و جان باختنش منتشر شد، اینگونه به بحث ورود کرده است: «کسانیکه به خشونت معتقدند طبیعی است که آن را به کار گیرند، با این شعار که "دشمن خود را از پای درآورید و هنگامی که ضرورت ایجاب کند، آشکارا یا در خفا به او و اموالش آسیب برسانید." اما باید بدانیم که نتیجهی این تفکر جز عمیقتر کردن نفرت، تسرّی آن و بروز حس انتقامجویی در هر دو طرف، چیز دیگری نیست. ... برخی نظریهپردازانِ دیگر در کشور ما [هند]، نظریهای با این مضمون ارائه کردهاند که: "هرگز نباید حریف خود را از پای درآوریم [-دچار آسیبِ بدنی کنیم یا بکُشیم-]، ولی میتوانیم اموالش را تخریب کنیم." نکته اینجاستکه وقتی ما سخن از "اموال او" به میان میآوریم مرتکب خطا شدهایم، چراکه آنکس که او را حریف مینامیم از خود هیچ مالی ندارد و آن مقداری که دارد را هم، ما ناگزیر از تأمینِ هزینههایش بودهایم. بنابراین، آنچه تخریب میکنیم در حقیقت متعلّق به خودِ ماست ... پس آنچه در دستِ اوست، جز امانتی از جانب ما نیست و در نهایت نیز هزینهی ویرانیها را خود باید بپردازیم و بیگناهان را با پرداختِ مالیاتهای کمرشکن و تحمّل عواقب آن وادار به این کار کنیم. بنابراین آن تلقّی از عدمِخشونت که صرفاً خودداری از کشتنِ دیگران را شامل شود [و خودداری از نابودیِ اموال را شامل نشود]، از دید من برتر از خشونت نیست...»[۲] او در ۱۹۱۹ درپی بروز خشونتهایی گسترده در هند، ضمن اعلام رنج عمیق خود از این بابت - "اگر دشنهای بدن مرا پارهپاره میکرد کمتر از این واقعه برای من دردناک بود." - در سخنرانیاش در احمدآباد نیز آسیبهای جانی و مالی را به نحوی بسیار درهمتنیده و همردیف طرح کرده بود: "ما بناها را سوزاندیم و دست به اسلحه بردیم و اموال را غصب کردیم و قطارها را متوقف ساختیم و سیمهای برق را بریدیم و مردمی بیگناه را خون ریختیم و منازل و اشخاص و دکانها را غارت کردیم."[۳]
در عینحال، در دورهی اقامت در آفریقای جنوبی، گاندی و هندیانی دیگر تذکرههایی را که بایستی همواره بهعنوان مدارک شناساییِ هویتی و نیز اجازهی عبورومرور همراهِ خود میداشتند، در اعتراض به قوانین تبعضآمیز و در قالبِ کنشی جمعی میسوزاندند. این بسیار شبیه به سوزاندن کارتهای آماده به خدمتی است که چنووِث ضمنِ مثالهایش دربارهی "آسیب به اموال عمومی" آورده بود (چون کارتهای مذکور جزء اموال فدرال بودند) که البته خشونتپرهیز و در زمرهی ایستادگی مدنی هم بود. مطابق چنین تعریفی، این عملِ گاندی درهرحال از مصادیق آسیب به اموال عمومی محسوب میشود! بدینترتیب، به نظر میرسد چنین قضاوتهایی وابسته به آن است که اصطلاحی نظیر "آسیب به اموال" را تا چه حدّ جزیی یا گسترده تعریف کنیم. آتش زدن کارتی مقوایی(که بعید است موجب آسیبی جانی یا حتی مالی شود) کجا و آتشزدن ساختمانها یا خودروها (که احتمالِ زیادی از آسیب جانی را در کنار آسیب مالی ایجاد میکند) کجا. طبیعی است که انتظار نداشته باشیم دو نمونه با این حدّ تفاوتِ ماهیتی، مورد ارزیابیِ یکسانی واقع شوند، فقط به این دلیل که آنها را در یک دسته با عنوان "آسیب به اموال" قرار دادهایم.
اما دربارهی حوزهی شأن و احترام (حوزهی سوم)، بهجاست که اشارهای هم به دیدگاهِ مارتین لوتر کینگ کنیم که سخنان توهینآمیز را مایهی خدشه به خشونتپرهیزی میداند: "...[اگر] چنان ضعف از خود نشان دهیم که اگر کسی ما را مورد ضربوشتم قرار داد ما نیز متقابلاً چنان کنیم، یا اگر کسی سخنی توهینآمیز به ما گفت ما هم به او توهین کنیم، روح جنبش خود را تباه ساخته و برباد دادهایم..."[۴] گاندی نیز توهین کلامی یا رفتاری را از مصادیق خشونت میداند؛ (و در موضعی بسیار پیشرو برای زمانهاش، حتی تبعیض، استثمار و بیعدالتیِ ساختاری را نیز بههمچنین.) از نظر او خشونتی که در کلمات زشت، قضاوتهای تند و سخت، بدخواهی، کینهورزی و بیرحمی نهفته است دستکمی از آسیبهای جسمی ندارد. او معتقد است ما فراموش میکنیم که در تیرهروزیِ رنجبار و مداوم مردم، در گرسنگی و استثماری که بر آنها تحمیل میشود و در تحقیر و کشتنِ هرروزهی عزّتِ نفس آنان چه خشونتِ عظیمی وجود دارد.[۵] برخی منتقدان، رویکردهایی اخلاقمدار و نزدیک به رویکرد کینگ، گاندی و نیگلر را در مقایسه با رویکرد چنووِث، بیش از حدّ سختگیرانه و در عرصهی عملِ امروزین، غیرقابل پیادهسازی میدانند. از سمتِ مقابل، صاحبنظران دیگری متذکر میشوند که کافی است به پژوهشهایی رجوع کنیم که نشان میدهند چه درصد بالایی از درگیریهای منجر به آسیبهای جسمی و جانی، در ابتدا با توهینهای لفظیِ متقابل آغاز شدهاند.
اجازه دهید قضاوت در این مقولهها را به زمانی موکول کنیم که نمونههایی بسیار بیشتر و متنوعتر از دیدگاههای صاحبنظران، پژوهشگران و کنشگرانِ این حوزه را در دسترس داشته باشیم که در قالبهایی منسجم و بهنحوی مبسوطتر طرح و تحلیل شده باشند. این سیاهمشقهای خُرد را در این شرایطِ فقرِمنابع که در آن میگذرانم نمیتوان جز بهانههایی کوچک تلقّی کرد که شاید صاحبسخنانی را بر سر ذوق آوَرَد. امیدوارم کسانی از میان پژوهشگرانِ این حوزه و خصوصاً جوانانِ پرمایهی علاقمند، با استفاده از منابعی ارزنده و متنوع، مجموعهای از دیدگاههای مختلف را دراینباره گردآورند، منظم کنند، مقایسه کنند، تحلیل کنند، نقد کنند و... . بسیار مشتاقم که روزی مقالات، کتابها و سایر مفاد تولیدیشان را ببینم، بخوانم و بیاموزم؛ امری که حتی صِرفِ تخیّلِ امروزین دربارهی آن، برایم بسیار روحبخش است.
فرهاد میثمی
آذر ۱۴۰۱
زندان رجاییشهر
یادداشتها:
[1]-Chenoweth, Erica. 2021. "Civil Resistance: What Everyone Needs To Know." New York: Oxford University Press. (Page 3)
[۲]- "مهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ: قدرت مبارزهی عاری از خشونت"، مری کینگ، ترجمهی شهرام نقش تبریزی، نشر نی. (صفحات ۲۲۵- ۲۲۴)
[۳]- "مهاتما گاندی"، وینسنت شیان، ترجمهی اسدالله مبشری، مؤسسهی مطبوعاتی عطایی. (صفحات ۱۹۵- ۱۹۳)
[۴]- همان منبعِ یادداشتِ [۲]. (صفحهی ۳۰۷)
[۵]- "همهی مردم برادرند"، مهاتما گاندی، ترجمهی محمود تفضّلی، انتشارات امیرکبیر. (صفحهی ۷۳)
Monday, December 19, 2022
آیا آسیبرسانی به اموال، "مقاومت مدنی" محسوب میشود؟
نویسنده: اریکا چنووِث
مترجم: فرهاد میثمی
(آبان ۱۴۰۱، زندان رجاییشهر)
متن حاضر ترجمهای است از صفحات ۵۷ و ۵۸ کتابِ "ایستادگی مدنی: آنچه هرکس باید بداند." نوشتهی اریکا چنووِث (استاد حقوق بشر و امور بینالملل در هاروارد)؛ منتشر شده در سال ۲۰۲۱. ترجمه و طرح برخی از مباحث این کتاب بهمعنای موافقت مترجم با تمام یا حتی اکثر مطالبِ مطرح شده نیست بلکه در راستای افزودن بر دستمایههای گفتوگو، تأمل و بسط تنوع و امکانهای اندیشهورزی در جنبشهای اجتماعی است. در عینحال، موضوعاتی که در این کتاب مطرح شده مستقل از میزان موافقت یا مخالفت ما با محتوای آنها، موضوعاتِ اساسیِ بسیاری از بحثهای داغِ این روزهای جامعهی جنبشیِ ایران هستند. ازاینرو به مترجمان و ناشران علاقمند پیشنهاد میکنم به ترجمهی کامل و نشر این کتاب همت گمارند؛ به هر آنکس که از دستش برآید.
***
آیا آسیبرسانی به اموال، "مقاومت مدنی" محسوب میشود؟
نظرات دراینباره متفاوتند. اغلبِ متخصصانِ این عرصه، مبارزهی خشونتپرهیز را آن کنشی میدانند که توسط مردمانی غیرمسلّح انجام شود که به کسی آسیب بدنی نمیزنند یا کسی را تهدید به آن نمیکنند. [در این چارچوب،] آسیب به اموال اگر بهصورتی دقیق و باقاعده صورت گیرد و پیامی روشن دربر داشته باشد، میتواند یک روشِ بیخشونتِ کارشکنی در امور لحاظ شود. اما اگر این امر بهصورتی لگامگسیخته، بیهدف و حسابنشده صورت گیرد یا پیامی مبهم و دوپهلو ارسال کند مبنی بر اینکه شاید مرتکبینِ آن قصد صدمه به اشخاص را هم داشته باشند، در اینصورت خیلیها ممکن است آسیب به اموال را وضعیتی مبهم [و مستعدّ خشونت] تلقّی کنند، با آنکه بهشیوهای خشونتبار صورت نگرفته است.
یک مثال مشهور در این زمینه به دسامبر ۱۷۷۳ [و آغاز فرآیندهای منجر به استقلال آمریکا] بازمیگردد. در آنزمان، حدود ۶۰ آمریکاییِ معترض و هوادر استقلال [از بریتانیا] که خود را به شکل سرخپوستانِ موهاوک درآورده بودند در بندر بوستون وارد 3 کشتی بازرگانی شده و ۳۴۲ صندوق چای را به دریا ریختند. آنان با وسواس فراوان دقت میکردند که اموالی را بیجهت تخریب نکنند؛ حتی بنابر قول مشهور، یک قفل آهنی را که هنگام بازکردن درب انباری شکسته بودند، جایگزین کردند.[۱] این کار بیتردید به هیچکس آسیب جسمانی نرساند؛ در عینحال، پیامی روشن برای مقاماتِ استعمارگرِ بریتانیایی دربر داشت مبنی بر اینکه مستعمرهنشینان قادر به وارد کردن خسارات اقتصادی هستند - چنانکه در این مثال، فقط در یک شب، خسارت وارده بالغ بر ۱۰هزار لیره شد (معادلِ بیش از یکونیم میلیون پوندِ امروز). [شاید تصور این کنشگران از آن ساختار اقتصادی بهنحوی بوده که بازتاب آن خسارات را متوجهِ خود نمیدیدند بلکه آن را منحصر به بازرگانان و دولت استعماری میپنداشتند؛ یا شاید ارزش اثر نمادین عملشان را بیش از خساراتی که حتی به خودشان نیز منعکس شود میدانستهاند - مترجم.] عاملان این امر بهطرزی گسترده توسط سایر انقلابیون تحسین و بهعنوان میهنپرست مورد ستایش قرار گرفتند. همچنین سایر رهبرانِ طرفدار استقلال که مایل به جداشدن از بریتانیای کبیر بهشیوهای بیشتر تدریجی، گامبهگام و مذاکرهمحور بودند نیز از محکوم کردنِ آنان اجتناب کردند. دو قرن بعد، در طی دههی ۱۹۶۰ در ایالاتمتحده، برخی فعالانِ ضدّجنگ کارتهای آماده به خدمت [نظامی]شان را - که جزء اموال فدرال محسوب میشد - بهعنوان اعتراض به جنگ ویتنام سوزاندند و از بین بردند. فعالانِ ضدّجنگ دیگری در تلاش برای پیشگیری یا خاتمهدادن به ستیزهجوییها سعی کردند سلاحها و مهماتی را از بین ببرند. در تمام این موارد، تخریب اموال در عین اجتناب از آسیبرسانی [بدنی] به دیگران صورت گرفت، اهدافی دقیق و معیّن داشت، و پیامی روشن از هدفی خشونتپرهیز را به نمایش میگذاشت.
اما آسیب به اموال وقتیکه بیهدف و حسابنشده به نظر برسد - نظیر به آتشکشیدن ساختمانها یا شکستن شیشههای خودروهای عبوری، خصوصاً زمانیکه بهصورتی غیرعمدی به کسانی (از جمله رهگذران) صدمه وارد کند - میتواند پیامهای مغشوشتری دربر داشته باشد. شکستن شیشهها، سوزاندن خودروها و تخریب خانهها اغلب موجبات انتقاد گستردهی عمومی را فراهم میکند. چنین اَعمالی برای بسیاری از افراد، بیشتر حکایت از هرجومرج و آشوب دارد تا تمایلی به پدیدآوردنِ یک نظامِ عادلانهتر. همچنین بستر تاریخی و فرهنگی میتواند در اینکه جامعهی بزرگتر چنان تاکتیکهایی را چگونه تفسیر کند نقش داشته باشد. بهعنوان مثال، در کشورهایی که اخیراً از جنگ یا کشتارهایی جمعی بهدرآمدهاند که تخریب اموال را نیز در برنامه داشته، انهدام داراییها ممکن است بیشتر منجر به لطمهی روحیِ جمعی شود تا منجر به جلب توجه یا همدردی. بسیاری از شاهدان دربارهی پیام این اَعمال سردرگم میشوند. ممکن است برای ناظران مسأله شود که: آیا تظاهرکنندگان فقط دارند خشم خود را خالی میکنند؟ یا در حالِ نافرمانی در برابر اقتدار مقامات هستند؟ آیا دارند با بیمبالاتی، کسب و کارهای محلّی را نابود میکنند؟ یا در حالِ هدف قراردادنِ کسب و کارهای خاصی بهعنوان تلافی هستند؟ آیا قصدشان فرستادنِ پیامی گستردهتر دربارهی ضرورتِ نابودی سرمایهداری و نابرابریهای اقتصادیِ ناشی از آن است؟ اگر آنان عزمِ نابودی سرمایهداری را کردهاند، چه چیزی را بهجای آن قرار است بنا نهند؟ چه کسانی در آن جامعهی جدید پذیرفته و چه کسانی از آن طرد و حذف خواهند شد؟
چنین سؤالاتی آگاهانه یا نیمهآگاهانه، ذهن بسیاری از کسانی را که در جریان اعتراضات، شاهد تخریب اموال در مقیاسی وسیع هستند به خود مشغول میسازد؛ حتی اگر آن اَعمال بهلحاظ روشی خشن نباشند. این امر مایهای فراهم میکند برای یک یادآوریِ مهم: بهصِرفِ آنکه عملی ذیل عنوان عاری از خشونت طبقهبندی شود، لزوماً به آن معنا نیست که بهلحاظ تاکتیکی یا راهبردی عاقلانه باشد. مشابه همین را دربارهی هر شیوهی عاری از خشونت دیگر میتوان طرح کرد.
یادداشت:
[این کتابِ مارک کورلانسکی، به فارسی با عنوان "خشونتپرهیزی: تاریخ یک اندیشهی خطرناک" با ترجمهی عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی توسط نشر پیکان منتشر شده است. مطلبِ ذکر شده را میتوانید در صفحهی 115 آن بیابید.]
***
[قسمت دوم این نوشتار، مختصراً به مقایسهی دیدگاه این نویسنده با دیدگاه برخی صاحبنظران دیگر خواهد پرداخت.]
Friday, December 16, 2022
توقع پاسخ تماماً خشونتپرهیز از مردمان تحت ستم و سرکوب، بهجاست یا نابهجا؟
نویسنده: اریکا چنووِث
مترجم: فرهاد میثمی
(آبان ۱۴۰۱، زندان رجاییشهر)
متن حاضر ترجمهای است از صفحات ۷۸ تا ۸۰ کتابِ «ایستادگی مدنی: آنچه هرکس باید بداند.» نوشتهی اریکا چنووِث (استاد حقوق بشر و امور بینالملل در هاروارد)؛ منتشر شده در سال ۲۰۲۱. مترجم پس از ارائهی ترجمهی متن، به بررسی و نقد موجزی از آن نیز پرداخته است که در قالب قسمت دوم این نوشتار منتشر میشود.
***
آیا منصفانه است که از مردمانی ستمکشیده توقع داشته باشیم در نبردِ متقابلشان علیه سرکوب و ستم، صرفا ایستادگی مدنی را بهکار گیرند؟ [که عاری از خشونت است]
نه. گاندی [در ۱۹۴۶] در روزنامهی هاریجان نوشت: «با وجود اینکه خشونتورزی مشروع نیست، زمانیکه در دفاع از خود یا برای دفاع از بیپناهان بهکار گرفته شود بهمراتب بهتر از تسلیمِ بزدلانه، و در حکم عملی شجاعانه است ... هرکسی بایستی این را دربارهی خود قضاوت کند. کس دیگری نمیتواند و حق ندارد که چنین کند.»[۱] یقیناً نمیتواند منصفانه باشد از مردمانی که با سرکوب و ستم مبارزه میکنند بخواهیم مبارزهشان را با استفاده از روشهایی انجام دهند که توسط دیگران تعیین شده؛ حتی اگر ناظران دیگری معتقد باشند که روشهای خودِ آن مردمان نتایجی معکوس بهبار خواهد آورد.
همانطور که ویلمِت براون (فعال حقوق زنان سیاهپوست) نوشته است:
«تا زمانیکه حق تعیین سرنوشت، همپیمانانی قابل اعتماد و امکانات آزادسازی خود، از مردمان سیاهپوست دریغ میشود ما ناگزیریم که بهعنوان تنها قدرتی که داریم و بهعنوان تنها راه برای بهدست آوردن قدرتِ بیشتر، به توانمان در تخریب متوسل شویم. در چنین زمینهای، خشونتِ ما همواره در راستای دفاع از خود است، و مردمان سفیدپوستی که قدرت بیشتری از ما دارند، و ما را علیه خشونت پند و اندرز میدهند، خودشان را در این موقعیتِ توجیهناپذیر قرار میدهند که به خود اجازه دهند سلاحهای ما را برای ما برگزینند.»[۲]
با اینهمه، در این عرصه مسائلی دربارهی حقانیت اخلاقی [از یک سو] و نتیجهبخشیِ سیاسی [از سوی دیگر] غالباً مورد اختلاف و موضوع کشاکشاند. بسیاری از صاحبنظرانِ ایستادگیِ مدنی، وارد کردنِ قضایای اخلاقی در تحلیل را بهکلّی کنار گذاشته و با تمرکز بر راهبردِ نتیجهبخش (و نه بر اخلاقیات)، خود را از این بابت در موضع ندانمگوی (لا اَدری) قرار میدهند. دیگرانی نیز هستند که میگویند دربارهی اینکه مواجهانِ با سرکوب و ستم برای مبارزهشان چه روشهایی باید اتخاذ کنند، «قضاوت» نمیکنند. اما هم آن صاحبنظران و هم این دیگران، کسانی در حاشیهی امرند. درون جنبشها، فعالان ممکن است بر سر اینکه آیا «ایستادگی مدنی» ثمربخش و مناسب هست یا خیر و بر سر آنکه کدام مرجع، حق (یا اجازهی) تعیینِ تکلیف دربارهی روشهای مورد استفاده را دارد، بهشدّت اختلاف داشته باشند. این مباحثاتِ داغ و پرحرارت غالباً موجب شکاف در جنبشها و سردرگمیِ آنها میشود و به محدود شدنِ آن نوع فعالیتهایی میانجامد که ائتلافها میتوانند بر آن توافق کنند.
بهعنوان مثال، کریس راسدِیل که هم صاحبنظر است و هم کنشگر، جنبش ضدّنظامیگری بریتانیا را از جنگ جهانی اول بهاینسو مطالعه کرد. او دریافت که صلحگرایانِ سفت و سخت، با کسانی که اَعمال خشونتبار در دفاع از خود را منتفی نمیدانستهاند، تشریک مساعی نکردهاند. آنان استدلال میکردند که چنان شیوههای خشنی، هم غیراخلاقیاند و هم نتیجهی عکس بهبار میآورند.[۳] در مقابلِ آنها، کسانیکه امکان چنان انتخابهایی را گشوده نگاه میداشتند لزوماً خشونتِ نامحدود یا بیمهار را تجویز یا تأیید نمیکردند؛ اما استدلال میکردند که صلحگرایان، و بیگانهها[یی که بیرون گود ایستادهاند] حق ندارند دستور دهند که دیگران در ایستادنِ محکم جلوی خشونتِ بسیار شدیدترِ حریفانشان، چه کنشهایی را اجازه دارند که اختیار کنند؛ خصوصاً زمانیکه توانمندی و اقتدار آن حریفان در حقیقت برپایهی انحصارشان در عرصهی خشونت باشد. مباحثاتی از این قبیل اغلب خطوط گسلی را پدید میآورند که میتواند کارکردن با یکدیگر و ادامه دادنِ مبارزهای در جریان را برای ائتلافها سخت کند. خط گسل دراینباره نیست که آیا کنشِ مستقیمِ ضدّنظامیگری بایستی خشونتپرهیز باشد یا نه؛ اکثریت با این موافقند که تا جاییکه مقدور است باید چنین باشد. درعوض، شکاف بر سر آن است که چه کسی حقّ دیکتهکردنِ آن کاری را دارد که شخصِ دیگری، زمانیکه با حریفی بسیار قویتر و بالقوّه نامشروع مقابله میکند، قرار است تصمیم به انجامِ آن بگیرد. این رشته مباحثات و دغدغهها، نظرگاه یکی از نمادهای مجسّمِ ایستادگی مدنی - یعنی اِلا بِیکِر (Ella Baker) - را منعکس میکند که در دههی ۱۹۶۰ گفت، «مردمِ تحت سلطهای که زیر چکمهها پایمال شدهاند بایستی آن کسانی باشند که تصمیم بگیرند چه کنشی را میخواهند اختیار کنند تا خود را از زیر یوغ سرکوب و ستم خلاص کنند.»[۴]
آنان که جنبشها را مطالعه میکنند بایستی فروتنی پیشه کنند و قضاوت را دربارهی اینکه آیا روشهای جنبشها موجّهند یا نه، معلّق سازند - خصوصاً زمانیکه آن مشاهدهگران، [خود] در معرض آن انواع سرکوب و ستمی نیستند که جنبش در مبارزه با آنهاست. همانطور که فعال صلحگرای پانآفریقایی، بیل سودرلند بارها گفته، «کار ما این نیستکه به مردم بگوییم چگونه خود را آزاد کنند. کار ما این است که فشار چکمههای حکومتهایمان را از روی گردن آنها برداریم.»
مهمترین کاری که ناظران بایستی انجام دهند این است که بیاموزند چگونه بهنحوی قابل اتکا، [با جنبشها] همبستگی نشان دهند، منابع و امکانات را در میان بگذارند، و فرصتهایی را خلق کنند که برآن اساس، مردم بتوانند خود را آزاد سازند. بهجای پرسش از اینکه چرا مردمی که درپی عدالتند، دارند به خشونت [هم] متوسل میشوند و بهجای پرسیدنِ اینکه آیا چنین کاری عاقلانه هست یا نه، افراد میتوانند از خودشان بپرسند که خود آنها چه شیوههای بیخشونتی را میتوانند برای حمایت از مردمانی بهکار گیرند که در مقابلِ سرکوب و ستم، پیجویِ عدالتاند.
یادداشتها:
[۱] - Gandhi؛ هاریجان. ۲۷ اکتبر ۱۹۴۶. (صفحات ۳۷۰-۳۶۹)
[۲] - Brown،Wilmette . ۱۹۸۴. زنان سیاهپوست و جنبش صلح. بریستول: نشر فالینگ وال. (صفحات ۲۳-۲۲)
[۳] - Rossdale،Chris . ۲۰۱۹. مقاومت دربرابر نظامیگری: کنش مستقیم و سیاست براندازی. ادینبورگ: نشر دانشگاه ادینبورگ.
[۴] - Hoyte، Harry. ۳۰ ژوئن ۲۰۱۶. «اِلا بِیکِر و سیاست امید- درسهایی از جنبش ایستادگی مدنی.» هافینگتون پست،
https://www.huffpost.com/entry/ella-baker-and-the-politi_b_7702936
***
[قسمت دوم این نوشتار در قالب بررسی و نقدِ محتوای متن منتشر خواهد شد.]
فهرست مطالب
:برای دیدن هر یک از مطالب، روی آن کیلک کنید برای روزهای زجرِ اندر زجرِ اندر زجر نامهنگاری پروفسور مایکل نیگلر و فرهاد میثمی کشتارها را متوق...
-
جوجه های بهار عربی را آخر پاییز بشماریم جمعه , ۶ آبان ۱۳۹۰ کلمه - فرهاد میثمی سقوط پی در پی دیکتاتورها در منطقه ...
-
(روایتی از مباحث کتاب "قدرت بیقدرتان" بههمراه توضیحاتی در قالب مقدّمه) [ویراست دوم] آنچه واتسلاف هاول در "قدرت بیقدرتان...
-
" بهشت رفتنی نیست، بهشت ساختنی است." (جمله برگرفته از اصغر فرهادی) گروه هدف: دانشجویان و علاقمندان توسعهی اقتصادی و سیاسی موضوع:...